به گزارش فارس، «جوديث مک هيل» معاون سابق روابط و ديپلماسي عمومي، رئيس و مقام ارشد سابق «ديسکاوري کاميونيکيشنز» و «ريچارد لبرون» اولين سرپرست «مرکز استراتژيک ارتباطاتي مبارزه با تروريسم» و سفير سابق آمريکا در مطلبي مينويسند: دولت اوباما به موفقيتهايي در مبارزه با القاعده دست پيدا کرده است. اما کشته شدن تراژيک «کريس استيونز» سفير آمريکا در ليبي و سه همراهش به ضرورت ادامه مبارزه همه جانبه با تروريسم دامن زد.
* کاهش محسوس قدرت عملياتي القاعده
باوجود خشونتهاي موجود تعداد حملات جدي تروريستي به شدت کاهش پيدا کرده و به دليل عملکرد بهتر سرويس هاي امنيتي، توانايي القاعده براي تکرار اقداماتي نظير 11 سپتامبر به طرز محسوسي کاهش پيدا کرده است. همکاري نزديک وزارت خارجه با سرويس هاي اطلاعاتي ديگر کشورها باعث شده تا تروريست ها نتوانند با تبليغات داخلي پتانسيل جوان کشورها استفاده کنند.
* ضرورت تغيير رويه در مبارزه با تروريسم
اين تلاشها به معني به راه انداختن «جنگ ايدئولوژيکي» به منظور تسخير اذهان جمع کثيري از مردم دنيا نيست. بلکه استفاده از ظرفيتهاي ديجيتالي و ارتباطاتي براي نفوذ و عوض کردن جريان فکري گروههايي کوچک ولو خطرناک در دنياست است که فکر پيوستن به گروههاي تروريستي را در ذهن ميپرورانند.
* «شناخت مخاطب»، قاعد? اول در ديپلماسي عمومي
قاعد? اول در ديپلماسي عمومي «شناخت مخاطب» است. اين نکته براي نفوذ در گروههاي کوچک اهميت ويژهاي پيدا ميکند. در گذشته تلاشهاي ارتباطاتي براي مبارزه با تروريسم بر جوامع بزرگ مسلمان تمرکز ميکرد. اين يعني انتخاب مخاطبان غلط، اغلب مسلمانان برخلاف بيشتر آمريکاييها با نگراني و ترس از تروريسم از خواب بلند نميشوند. مسلمانان مخالف تروريسم هستند و خيلي از آنها هم از پيامدهاي آن آسيب ديدهاند و ميليونها مسلمان از اين که در زمر? کساني قرار بگيرند که عقايد و اعتقاداتشان ديگران را مرعوب ميکند، ناخشنود هستند.
بنابراين ما چطور ميتوانيم با گروهي کوچک و عمدتا جوان که در معرض تحريکات تشکيلات تروريستي قرار ميگيرند ارتباط برقرار کنيم؟ اين گروهها بهراحتي توسط اقدامات عوامل حاشيهساز اين تشکيلات تحريک ميشوند، مانند تهيه کنند? فيلمي که آتش اعتراضات عليه سفارتخانهها و ديگر پايگاههاي ديپلماتيک آمريکا در قاهره و خاورميانه را شعلهور کرد.
در تابستان 2010 پرزيدنت اوباما پيشنهادي به وزارت خارجه ارائه کرد که شيو? ديگري را براي مقابله با اين مشکلات در پيش بگيرند. استراتژي جديد توسط وزير امور خارجه و همفکري ديگر اعضاي کابينه کامل شد.
* چطور ميتوان به گروههاي داراي پتانسيل تروريستي نفوذ کرد؟
بخشي از اين استراتژي تشکيل «مرکز استراتژيک ارتباطاتي مبارزه با تروريسم»، در وزارت خارجه بود. ما با دو اصل کار اين مرکز را آغاز کرديم: اول، اين ارگان بايستي حجم بالاي اطلاعاتي را که بعد از 11 سپتامبر، از طريق سرويس هاي اطلاعاتي و صاحب نظران اين زمينه از تروريستها بدست آمده بود، جمعبندي و ساماندهي ميکرد. ما مي خواستيم تا حدي مخاطبانمان را بشناسيم.
دوم، تقويت همکاريهاي ميان سازماني در مورد چالش ارتباطي مورد نظر بسيار حياتي بود. ما بر بنيادهاي قوي که همکارانمان در دولت بنا کرده بودند، تکيه کرديم و در سفارتخانهها و عملياتهاي خود از نظرات بينظير ماموران سرويسهاي خارجي مستقر در مناطق مورد نظر، استفاده کرديم.
ما يک تيم تخصصي از کارشناسان اطلاعاتي، نظامي و کارشناسان خارج از دولت تشکيل داديم. اين گروه که تعدادشان به 40 نفر رسيد، از ابزارها و راههاي مختلفي براي تاثير بر رفتار گروههاي مورد نظر استفاده ميکنند.
از آشکارترين ابزارهاي آن، تيم توسعه ديجيتال است. اين گروه متشکل است از 20 نفر است که عمدتا به زبانهاي عربي، اردو و سومالي صحبت ميکنند. اعضاي اين گروه در فضاي مجازي، جايي که اغلب گروههاي تروريستي در آن به دنبال طعمههاي خود ميگردند، از طريق پيوستن به بحثهاي آنلاين فعال هستند.
اما يک نسخه براي همه جواب نميدهد. در سومالي گرايش به استفاده از رسانههاي گروهي وجود دارد، درحاليکه مدافعان ريشه دارتر القاعده از فضاهاي گفتگوي وب استفاده ميکنند. سفير «آلبرتو فرناندز» از کارشناسان «مرکز استراتژيک ارتباطاتي مبارزه با تروريسم»، اخيرا به يک کميسيون کنگره گفت «فعالان عرصه ديجيتال در فضاي اينترنت با هم رقابت ميکنند، جهت گفتگوها را تغيير ميدهند و حريفان خودشان را گيج ميکنند. براي مثال، در جاهايي مانند يمن که القاعده با مردم محلي رفتار خشونت آميزتري داشته، آنها با پيغامهاي مستقيم و ويدئوهاي کوتاه و نافذي نشان ميدهند که مسلمانان، بسيار بيشتر از بقيه قرباني تروريسم ميشوند.»
البته کاري هم که تيم ديجيتال و ديگر کارکنان «مرکز استراتژيک ارتباطاتي مبارزه با تروريسم» انجام نميدهند و بسيار بايد از آن پرهيز کنند، اين است که آنها نبايد سعي کنند مخاطبان خودشان را با سياستهاي ايالات متحده همسو و موافق کنند. کار آنها اين است که افراد را به تامل در مورد حملات عليه ايالات متحده ترغيب کنند. آنها بايستي اقدامات تروريستي را محکوم کنند، نه اينکه دوستان جديد پيدا کنند.
اطلاع رساني در مورد سياستهاي ايالات متحده و تاثير بر افکار عمومي کار کارشناسان و ديپلماتهاي روابط عمومي است نه کارکنان «مرکز استراتژيک ارتباطاتي مبارزه با تروريسم».
تيم در مورد مسائل گسترد? ايدئولوژيکي و ديني صحبت نميکند. ماموريت آنها مشخصا برجسته کردن پيامدها و قربانيهاي تروريسم است تا ترديدهايي را ايجاد کنند، ترديدهايي در مورد رهبران و خود تروريسم و اينکه آيا اين روش ميتواند اثر مثبت و يا جايگاهي در حل مسائل جهان داشته باشد. هدف اين گروه نهايتا کاهش تعداد تروريست ها است.
اندازهگيري نتايج اين کار دشوار است، تاثير گذاشتن بر گروه کوچکي از افراد که زمين? بسيار منحرفي از جهان دارند پيچيده است. رسيدن به پيروزي هيچگاه ساده نيست. يکي از اثراتي که ما ديدهايم اين بود که ميزان جانبداري از اقدامات تروريستي متقارن با پيامهاي «مرکز استراتژيک ارتباطاتي مبارزه با تروريسم» در حال کاهش بود. ما مي دانستيم که پيامهاي ما به هدف ميزنند. ما مي دانستيم که در تزريق يک جريان مخالف موثر در اين بحثهاي مهم موفق مي شويم.
تروريستها مدتها قبل از 11 سپتامبر وجود داشتهاند و به احتمال قوي در آينده هم به اشکال مختلف وجود خواهند داشت. کاري که ما بايد بکنيم اين است که پيوسته با استفاده از هم? ابزارها و ظرفيتهاي موجود از تعدادشان بکاهيم. استفاده از ظرفيتهاي رسانههاي گروهي به منظور ارتباط برقرار کردن با کساني که پتانسيل پيوستن به گروههاي تروريستي را دارند و دور کردن آنها از راه مخربي که ميخواهند برگزينند، از تلاشهايي است که ما بايستي براي پيروز شدن در اين صحنه جنگ قرن بيست و يکم ادامه دهيم.
چالشهاي وحشتناکي که ما در بنغازي شاهد بوديم اين ضرورت را نشان ميدهد که قبل از اينکه رفتارها به نقطه خشونت آميز برسند، آنها را تغيير دهيم. طبيعي است که هميشه موفق نخواهيم بود. اما بخاطر ديپلماتهايي که از دست دادهايم بايد تا آخرين نفس در اين راه تلاش کنيم.